دیپلما30 | دیپلماسی فرهنگی تأثیر مستقیم بر اقتصاد کشور دارد
وقتی از تمدن حرف میزنیم، یعنی از مدنیت صحبت میکنیم. مدنیت هم یعنی اینکه داشتن چارچوب، ضابطه و بایدها و نبایدها که در حوزههای مختلف قابل تعمیم است و مهمترین این حوزهها، فرهنگ است.

مسعود حسینپور معاون توسعه مدیریت و منابع سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به مناسبت سالگرد سی سالگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و دهم تیرماه؛ روز دیپلماسی فرهنگی در یادداشتی که در روزنامه ایران منتشر شده است، نوشت: ایران یکی از قدیمیترین و متمدنترین کشورهای دنیا است. ما موقعی که تاریخ را مطالعه میکنیم، میبینیم که در گذشتههای دور، نهایتاً سه یا چهار تمدن در سراسر جهان وجود داشته که یکی از اصلیترین آنها، تمدن ایرانی است و امپراتوری ایران، جزو معروفین و پرقدرتین امپراتوریهای جهان به شمار میآید. زمانی که کشوری چنین قدمتی و عقبه و پیشینهای دارد، از این گذشته، سرمایههای قابل توجهی برای خودش اندوخته است. مهمترین سرمایهای که هر کشوری و هر تمدنی دارد، سرمایه فرهنگی است.
وقتی از تمدن حرف میزنیم، یعنی از مدنیت صحبت میکنیم. مدنیت هم یعنی اینکه داشتن چارچوب، ضابطه و بایدها و نبایدها که در حوزههای مختلف قابل تعمیم است و مهمترین این حوزهها، فرهنگ است.
ایران ما هم با توجه به سابه و پیشینهای که دارد، یکی از ثروتهای جدی و اساسیاش، ثروت فرهنگیاش است که برای اینکه بتواند خودش را در سراسر دنیا با آن سابقه و پیشینه معرفی کند، حتما باید سرمایهها و اندوختههایی که دارد معرفی کند. اندوخته اصلی و محوری ایران تمدنی و عزیز ما، سرمایه فرهنگی است. با هوشمندی که رهبر معظم انقلاب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به خرج داده اند، در دوره زعامت و امامت ایشان، بحث صدور فرهنگ انقلاب اسلامی و فرهنگ ایرانی که در قالب یک سازمان مستقل شده است و ما سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی را متولی صدور فرهنگ ایران و انقلاب اسلامی ایران میدانیم. بنابراین، این نکته قابلاشاره است که برای اینکه شما بتوانید در سراسر دنیا، خودتان را با آن گذشته و پیشینه به درستی معرفی کنید، شناساندن فرهنگ یک کشور و صدور آن، یک امر ضروری و بدیهی به نظر میرسد.
برای مثال، فروشندهای را در نظر بگیرید که در یک بازار بزرگ، جزو قدیمیها و باسابقه است. طبیعتا بهترین کالاها و محصولاتاش را برای فروش عرضه میکند به جهت اینکه بتواند اصالت خود را اثبات کند و محوریتاش را به نمایش بگذارد. ما نیز دستاوردها و سرمایههای زیادی داریم، از جمله سرمایههای فرهنگی که موظفیم که آن را به جهانیان معرفی کنیم و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، این رسالت بزرگ را برعهده دارد. وظیفهاش هم این است که مهمترین عنصر و سرمایه را معرفی کند. فرهنگ سرمایه است. اقتصاد سرمایه است. سیاست سرمایه است. اصول اجتماعی سرمایه است و ما از این سرمایهها، دست پری داریم به دلیل پیشینه باعظمتمان. اما سرمایه فرهنگی زیرساخت همه اینها به حساب میآید.
فرهنگ یک کشور، شخصیت آن کشور را نشان میدهد و امروز نشان دادن این سرمایه بزرگی که در اختیار جمهوری اسلامی ایران است، برعهده سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نهاده شده است.
در این میان، بحث اقتدار فرهنگی به میان میآید و سوال این است که چرا ما حرف از اقتدار میزنیم؟ وقتی شما سابقهات رو به درستی بشناسید و آن را به درستی بشناسانید، اقتدارآفرینی کردهاید. در واقع، برتریها و برجستگیهای موجود در فرهنگ، برای شما اقتدار ایجاد میکند. شما دو انسان را در نظر بگیرید که در واقع ظرفیت بدنی و جسمی مشخصی دارند. هر یک از آنها دارای توانمندیهایی است. فردی که جسم آماده و چابکی دارد و روی توانمندیهای جسمانیاش بهتر کار بکند و اعضای بدناش را منعطف و تنومندتر کند، بدن جذاب و در نگاه عمومی، چهرهای مقتدرتری دارد. اقتدار فرهنگی، در واقع معرفی برجستگیها و تبیین درست و دقیق و عمیق شایستگیها و جذابیتهای کشور است.
حال اینکه چه عوامل و عناصری اقتدارآفرین هستند و در فرهنگ ما وجود دارند، باید گفت استقلال و رسالت فرهنگی ما از جمله شاخصهای بزرگ و مهم در امر اقتدارآفرینی است. در هیچ دورهای، هیچ کشوری نتوانسته است کشور ما را اشغال کند. در طول تاریخ، تهاجمات زیادی به کشور ما شده است اما در نهایت، استقلال ما حذف شده است که ناشی از اقتدار فرهنگی ما است.
یک نکته اساسی در این میان، مدنظر است؛ در خارج از کشور با توجه به محدودیتها و سختیهایی که وجود دارد برای کارهای فرهنگی، ما چطور میتوانیم فرهنگ مان را چطور میتوانیم صادر کنیم و آن را توسعه ببخشیم؟ موقعی که حرف از اقتدار و توانمندی میزنیم، در عمل هم خود به خود، کار ما سهل میشود. با تکیه بر همان پیشینه، دست ما پر است. فرهنگ یک مقوله فطرت محور است و در دنیا، حتما از طرف مردم آزاده و منصف و بی طرف، حتما مورد استقبال قرار میگیرد.
در کنار همان محدودیتها، در حین حال، فرصتهایی زیادی هم وجود دارد. نخستیناش، تناسب فطرتی است که بین همه انسان وجود دارد. همه، بالفطره شریف و پاک هستند. نسبت به ارزشها، واکنش مثبت نشان میدهند. زمانی ما دارای فرهنگ توانمند و قوی باشیم و در کشور خود توانسته باشیم به خوبی آن را قدر بدانیم، در مواقعی که بخواهیم آن را به دنیا معرفی کنیم، شاهد واکنش مثبت خواهیم بود.
بنابراین محدودیتهای فرهنگی در خارج از کشور، در جای خود محفوظ است اما فرصتهایی را به وجود میآورد که متناسب با جغرافیای آن کشور و پیشینه و فرهنگاش، میتوان عمل کرد.
باید کسانی که متولی رایزنیهای فرهنگی یا مراکز فرهنگی ما در سراسر دنیا میشوند، ابتدا فرهنگمان را بشناسند و بر نقاط و ویژه و برجسته آن مسلط باشند و دوم اینکه، شخصیت فرهنگی داشته باشند و توانمندی انتقال داشتههای فرهنگی ما را به کشورهای دیگر داشته باشند. همچنین، فرصتهایی که در کشورهای دیگر متناسب با فرهنگ ما و متناسب با پیشینه فرهنگی کشور ما را به خوبی بشناسند.
از سوی دیگر، فرهنگ از آنجا که یک مقوله مردم پایه است، باید مردم و نخبگان برخاسته از کشور محل ماموریت را به خوبی شناسایی کنند و با آنها ارتباط بگیرند و موقعی که فرهنگی غنی مان را به آنها معرفی میکنند، عملا آنها را با ما همسو و همراه خواهند کرد.
نکته آخر این است که چطور مناسبات و فعالیتهای فرهنگی در حوزه دیپلماسی میتواند بر رشد اقتصادی ما تاثیر بگذارد؟ اقتصاد یک مقوله کاملا رفت و برگشتی و دوطرفه است. تک بعدی نیست بلکه چند بعدی است. برای داد و ستد، طبیعتا باید طرفینی وجود داشته باشد و این طرفین، جمع بندی اولیه شان بر انجام داد و ستد باشد. شما وقتی با یک جامعهای ارتباط فرهنگی خوبی بگیرید و در نتیجه آن ارتباط، روابط صمیمی و عاطفی شکل بگیرد، عملا زمینه فعالیت اقتصادی به صورت جدی فراهم میشود.
هر قدر روابط فرهنگی ما با هر کشوری در دنیا، جدی و وسیع باشد، اثر جدی روی روابط اقتصادی با آن کشور دارد. چون تعاملات را توسعه میدهد و باعث افزایش اعتماد عمیق میشود. هر جا که اعتماد شکل بگیرد، بهترین بستر برای فعالیت اقتصاد به وجود میآید و در نهایت به رشد اقتصاد منجر خواهد شد. بنابراین دیپلماسی فرهنگی تاثیر جدی، عمیق و مستقیم بر فعالیتهای اقتصادی و رشد اقتصادی کشور دارد.
روابط عمومی و اطلاع رسانی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی